آزمون جالب برای شناخت شخصیت

۱-به حیوان مورد علاقه خود فکر کنید.حالا سه کلمه بنویسید که علت انتخاب آن حیوان باشد.

 

۲-حال خود را در اتاقی سفید رنگ تصور کنید .دیوارها .سقف.کف اتاق.همه سفید است .هیچ موبلمانی یا چیز دیگر ی هم وجود ندارد.و نیز هیچ در و پنجره یا در خروجی هم نیست خالی خالی و سفید سفید.حالا سه کلمه جداگانه برای توصیف احساسی که در چنین اتاقی دارید بنویسید.

 

۳-تصور کنید کنار آبشاری هستید و نابینایی هم با شماست .سه کلمه بنویسید که آبشار را برای آن نابینا توصیف می کند.

 

 

پاسخ آزمون در ادامه مطلب

ادامه نوشته

بهانه عشق

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

    عشق بهانه آغاز بود

             عشق بهانه سبز با هم زیستن بود

و اینکه وصال...............

بارش خوشبختی است به آشیان عاشق ترین دستهای رونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما.

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

تقدیم به کسی که نامش در بهار من

یادش در اندیشه من

عشقش در قلب من

کلامش در دفتر من

و دیدارش آرمان من است

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

پیامک


تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

زغم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد

عجب از محبت من که در او اثر ندارد

غلط است این که گویند که دل به دل راه دارد

دل من زغصه خون شد دل او خبر ندارد

 

 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

هیچ وقت چشمانت را برای کسانی که

       مفهوم پاک نگاهت را نمیفمند گریان مکن

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

تمام نفسهای امروزم را تقدیمت می کنم

تا به دوست داشتن دیروزم شک نکنی.

 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

یادگاری

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

بگذار بمیرم که دگر همسفری نیست

در سینه من فرصت عشق دگری نیست

بعد از تو دلم عرصه تکرار بلا بود

آری دگر از عشق در اینجا خبری نیست

 


تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

شمع محفل شاهان شدن ذوقی ندارد

خوشا شمعی که کند روشن ویرانه ای را

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

به خاطر ثابت کردن دوستی به کسی که دوستش داری

باید از خیلی چیزها بگذری تا اینکه اون هم بدونه

که دوستش داری تا به اندازه تو دوستت داشته باشه!

 

عكس


Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service





ادامه نوشته

خسته شدم

خسته شدم از کوچه و پس کوچه‌ها، همش کوچه، هی می‌دوم، هر دفعه دنبال کسی، دنبال چیزی، این گمشده‌های من، انگار تمامی ندارند، گمشده هم نباشد دنبال خودم می‌گردم، خودم هم که نباشم باز می دوم... کوچه‌های بن بست، مارپیچ‌هایی که همیشه آخرش به هیچ کجایی ختم نمی‌شود همین دیشب آنقدر دویدم که، اشکم درآمد، کوچه‌ها تنگ و گشاد می‌شدند، باریک باریک یا پهن پهن، هوا تاریک می‌شد و بعد از چند لحظه روشن، سرد بود و بعد اصلن دمای هوا را حس نمی‌کردم، کف زمین زیر پاهایم، یخ بسته بود، زمستان بود اما باز هم چند لحظه... بعد هیچی نبود. توی یکی از پیچ‌ها تازه یادم افتاد باید کسی را پیدا کنم و چیزی به او بگویم همین باعث شد که با اطمینان بدوم، ترس تمام وجودم را گرفته‌ بود، ترس را خیلی کم احساس کرده‌ام ولی در آن لحظه از ماندن در کوچه‌ها ترسیدم. بالاخره انتهای کوچه‌ای، به جایی شبیه پارک یا شاید فضایی که قبلن پارک بوده رسیدم، سنگی و سرد با هوای مه گرفته، باران، باران هم می‌بارید، چرا من خیس نبودم؟ انتهای کوچه ایستاده بودم وقتی متوجه شدم که خیس نشده‌ام برگشتم بالای سرم را نگاه کردم، کوچه‌ها، سقف داشتند... پایم را که در آن جا گذاشتم، خیس آب شدم، جایی که ایستاده‌ بودم بلند تر از جاهای دیگربود و روبرویم پله‌های پهنی بود که پایین می‌رفت، زنی با لباس سیاه و صورت پوشیده با چتری سیاه، با عجله داشت از پله‌ها می‌آمد بالا، به طرف جایی که ایستاده بودم، مردی با لباس سیاه و صورتی پوشیده چند پله جلوتر از زن و با عجله می‌آمد، زن وقتی به او رسید چترش را بست و با زور به دست مرد داد و رفت. مرد لحظه‌ای مکث کرد و بعد چتر را بالای سرش گرفت و راه افتاد... و من دیدم که زن کمی جلوتر از مرد و بدون چتر داشت می‌رفت و مرد پشت سر او با چتر. آنها رفتند و من مثل آدمهایی که گیج شده باشند از پله‌ها پایین رفتم... کف زمین پر از آب بود و کمی گل‌آلود، توجهی نکردم و باز دویدم، سر چهارراهی رسیدم و باز مستقیم رفتم، انگار که کسی را دیده باشم هی صدایش می‌زدم که بایستد ولی نه کسی بود و نه صدایی، زانو زدم روی زمین و خیره شدم به باران...

محبت

٭٭٭٭من به دنبال كسي مي گردم كه دلش رنگ شقايق باشد


اهل سرزمين روياهاي من ،مثل من هميشه عاشق باشد


شب و روزم در اين ديده بانم كه شايد بگذره آرام جانم٭٭٭٭




عشق من

♥♥♥در مزرع سبز زندگي جستجويت كردم

           در كنار درياي عشق گام برداشتم

                 تا سرانجام  تو را يافتم

                     واكنون باتو سرشار از زندگيم

                            در زير يك سايبان♥♥♥

 

زندگی

 

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

 

 

یک شاخه گل رز می تونه باغ من بشه

       یه دوست خوب مثل تو می تونه دنیای من باشه

 

 

 

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

 

عشق

 


تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net


اي نگارم كه دلم عاشق و ديوانه توست

    مرغ عشقم همه بر در خانه توست

          اي  شب تار كه همه مقصود و نيازم همه توست

                 من چه سازم كه نگارم غرضش بوسه توست

                        تو نه آني كه بخوابم رخت از ياد رود

يا كه در ظلمت شب پيچش گيسوي تو با باد رود

      راستي يادش بخير آن شبي كه آغوشت مرا سجاده بود

             لحظه بوسيدنت قلبم زشوق ايستاده بود

                   هر چه مي گفتي نترس اي آشنا كس آگاه نيست

                         غير من با تو خدا و ماه نيست

                             من وتو خود محرم و ماه و خدا هم حاضرند

اخمهايت باز كن دستهاي تو در عتشبازي ماهرند

       اين سخنها را كه گفتي قلبم آرام شد

             عقل من در جنگ با احساس تو ناكام شد

                  ساعتي چند به هم قصه مجنون جفا كش گفتيم

                       از سياوش  كه براي هدفش رفت در آتش گفتيم

حال تنها ماندهام با صد هزاران خاطره

      نيست دريادم بجز زجر و سكوت و دلهره

              خاطراتي كه به من قدرت و نيرو مي دهد

                     قايق بر گِل نشسته بوي پارو مي دهد