یادگاری
بگذار بمیرم که دگر همسفری نیست
در سینه من فرصت عشق دگری نیست
بعد از تو دلم عرصه تکرار بلا بود
آری دگر از عشق در اینجا خبری نیست
شمع محفل شاهان شدن ذوقی ندارد
خوشا شمعی که کند روشن ویرانه ای را
به خاطر ثابت کردن دوستی به کسی که دوستش داری
باید از خیلی چیزها بگذری تا اینکه اون هم بدونه
که دوستش داری تا به اندازه تو دوستت داشته باشه!
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم دی ۱۳۸۸ ساعت 12:39 توسط سحر
|



خنده ی آدما همیشه از دلخوشی نیست گاهی شکستن دلی کمتر از ادم کشی نیست گاهی دل انقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره یه حرف ساده هم گاهی چقدر غم میاره.